۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » پژوهش » نشست های علمی
  • شناسه : 13569
  • 03 اسفند 1401 - 10:26
  • 37 بازدید
  • ارسال توسط :
نشست علمی “مفهوم شناسی واژه جشن در هندسه موضوعی آیات قرآن”

نشست علمی “مفهوم شناسی واژه جشن در هندسه موضوعی آیات قرآن”

زمان: ۱۸بهمن ۱۴۰۱ استاد گرامی: سرکار خانم حسین پور نشست علمی «مفهوم شناسی واژه جشن در هندسه موضوعی آیات قرآن» از سلسله نشستهای واژه‌های قرآن محور با حضور خانم سمیه حسین‌پور به صورت مجازی با همکاری واحد پژوهش مدارس علمیه خواهران: پیروان حضرت زهرا«سلام الله علیها» مشهد، حضرت معصومه«سلام الله علیها» سرخس در جمع اساتید […]

زمان: ۱۸بهمن ۱۴۰۱

استاد گرامی: سرکار خانم حسین پور

نشست علمی «مفهوم شناسی واژه جشن در هندسه موضوعی آیات قرآن» از سلسله نشستهای واژه‌های قرآن محور با حضور خانم سمیه حسین‌پور به صورت مجازی با همکاری واحد پژوهش مدارس علمیه خواهران: پیروان حضرت زهرا«سلام الله علیها» مشهد، حضرت معصومه«سلام الله علیها» سرخس در جمع اساتید و طلاب برگزار شد.

سرفصل‌های نشست علمی:

۱ـ  مفهوم شناسی واژه جشن، ۲ـ واژه «فرح»

۳ـ واژه «مرح»، ۴ـ واژه «نضره»، ۵ـ واژه «ناعمه»

 ۶ـ واژه «بهجه»، ۷ـ واژه «حبر»، ۸ـ واژه «أضحَکَ»

۹ـ واژه «بَطَراً»، ۱۰ـ واژه «فکه»، ۱۱ـ واژه«بشارت»

مفهوم شناسی واژه جشن؛ واژه جشن در زبان فارسی به معنی شادی، خنده آمده است معادل این کلمه در زبان عربی واژه‌هایی همچون فرح، سرور، مرح، ناضره، ناعمه، بهجه، حبر، فکه، أضحک، بشارت و بَطَراً مطرح است.

به عبارتی تمامی این واژگانی که نام برده شد به نوعی بیان کننده جشن، شادی و شادمانی هستند و به عبارت دیگر هم پوشانی معانی در باب شادی را دارند و به اقتضای قرار گرفتن در جملات وعبارات به نوع، چیستی، شدت شادی و غیره اشاره دارند.

از این رو متناسب با عنوان نشست به تبیین معنی هر یک از این واژه ها و بیان شاهدی از قرآن مجید اکتفا می‌شود.

واژه «فرح»؛ واژه «فرح» با سایر مشتقاتش ۱۱ مرتبه در قرآن مشاهده می‌شود. این کلمه به معنی شادى و شادى توأم با تکبر می‌باشد.  (رک: قاموس قرآن، ج‏۵، ص۱۵۷) که در این شادی به مفهوم عام جدای از تکبر برای سینه گشایشی است. (رک: مفردات ألفاظ القرآن، ص ۶۲۸)
همچنین می‌توان گفت که کلمه «فرح» در معانی سرور، رضایت، اشر و بطر هم استفاده می‌شود.(مجمع البحرین، ج‏۲، ص ۳۹۷) که در ادامه به تعریف کلمات اشر و بطر پرداخته می‌شود.

در یکی از آیات قرآن خداوند متعال می‌فرمایند: «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»، «به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏اند شادى مى‏کنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مى‏شوند.» (آل‏عمران/۱۷۰)

در این آیه واژه «فَرِحَ» به معنی خوشحال کننده و خوشحالی مدنظر است. (رک: ترجمه تفسیر المیزان، ج۴،ص۹۴)؛ دلیل این خوشحالی هم اعطای نعمتهاى فراوانى از جانب خداوند می‌باشد. (رک: تفسیر نمونه، ج‏۳، ص۱۷۱)

نکته دیگر این که در تفسیر من وحی القرآن در تفسیر این آیه می‌گوید منظور از شادمانی در آیه شادمانی حقیقی می‌باشد. (رک: من وحى القرآن، ج‏۶، ص۳۸۲)

آیات دیگری نیز وجود دارد که عبارتنداز: انعام/۱۴ ـ یونس/۲۲ ـ رعد/۲۶ ـ روم/۳۲ و ۳۶ ـ غافر/۸۳ ـ توبه/۵۰ ـ مومنون/۵۳

واژه «مرح»؛ این کلمه در زبان عرب یه معنی فرح شدید یاد شده است.  (قاموس قرآن، ج‏۶، ص ۲۴۸؛ فقه اللغه، ص۲۰۹) به گونه‌ای که شدت فرح از قدر خود تجاوز کند. (کتاب العین، ج‏۳، ص۲۲۵)

این واژه در قرآن دو مرتبه ذکر شده است. به عنوان نمونه در یکی از آیات قرآن آمده است که:

«وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً »، «و در [روى‏] زمین به نخوت گام برمدار، چرا که هرگز زمین را نمى‏توانى شکافت، و در بلندى به کوه‏ها نمى‏توانى رسید. » (اسراء/۳۷)

مرح به معنی خوشحالى زیاد برای باطل به عبارتی خوشحالى بیرون از حد اعتدال می‌باشد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۳۲)

واژه «سرور»؛ «سرور» در لغت به معنی خوشحال شدن می‌باشد. (فرهنگ فارسى معین، ج ۲، ص ۱۸۷۷) در فرهنگ زبان عربی به معنی معناى شادى مخفی است.

در قاموس قرآن به این نکته اشاره کرده است که سرور و حبور ناشى از قوّه تفکر و فرح ناشى از قوّه شهوت است.(رک: قاموس قرآن، ج‏۳، ص ۲۵۲)، کلمه «سُرُوراً» در قرآن یک مرتبه آمده است و سایر مشتقاتش دو مرتبه مشاهده می‌شود که مجموعاً سه بار این واژه و مشتقاتش در قرآن آمده است.

در این آیه خداوند متعال می‌فرماید: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً»، «پس خدا [هم‏] آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت.» (انسان/۱۱)

علامه طباطبایی در تبیین معنی کلمه «سرور» فرمودند که این کلمه در مقابل اندوه است.(رک: ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۰۶) که منظور همان خوشحالی قلبی می باشد. (الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، ج۲۹، ص۳۱۶)

واژه «نضره»؛ این کلمه در قرآن کریم در دو آیه مشاهده می شود. که به معنی طراوت و زیبائى (رک: قاموس قرآن، ج‏۷، ص ۷۷) و نعمت و عیش  هم آمده است. (رک: لسان العرب، ج‏۵، ص ۲۱۲)

در سوره مطففین خداوند متعال می فرمایند: «تَعْرِفُ فی‏ وُجُوهِهِمْ نَضْرَهَ النَّعیمِ» ، « از چهره‏هایشان طراوت نعمت [بهشت‏] را درمى‏یابى.» (مطففین/۲۴)

صاحب تفسیر المیزان در تفسیر آیه، کلمه نضره را به معنای  بهجت و رونق آورده که ناشى از برخوردارى از نعمت‏هاى بهشت است. (رک: ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۹۳) در تفسیر نمونه به معنی طراوت و نشاط مد نظر می‌باشد. (رک: تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۲۷۵)

واژه «ناعمه»؛ کلمه «ناعمه» یک بار در قرآن ذکر شده است. این کلمه به صاحب نعمت‏ ( رک: قاموس قرآن، ج‏۷، ص ۸۴) و نعمت داده شده که دارای لذتی است که آثار سرور مشخص است.( رک: مجمع البحرین، ج‏۱، ص ۲۹)

خداوند متعال می فرمایند: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَهٌ»، «در آن روز، چهره‏هایى شادابند.» (غاشیه/۸)

آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل تفسیر این سوره اشاره داشتند به این که منظور از ناعمه یعنی غرق نعمت شده و تر و تازه و شاداب و مسرور و نورانى است، ایشان استناد به  آیه ۲۴ سوره مطففین داردند که در چهره‏هاى  بهشتیان طراوت و خرمى نعمت را قابل مشاهده است.

علامه طباطبایی ناعمه را  کنایه از بهجت و سرورى که از باطن به ظاهر انسان سرایت مى‏کند دانسته که هر بیننده را از مسرت باطنى با خبر مى‏سازد.( ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۵۷)

همچنین به  معنی ناضره و ضاحکه، بهجه و سرور معنی کردند. (رک: الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، ج۳۰، ص۲۹۷)

واژه «بهجه»؛ کلمه «بهجه» از بهج گرفته شده است که بهجت بمعنى خوش‌منظر است که بیننده آن شاد می‌شود. (قاموس قرآن، ج‏۱، ص۲۳۹)، این کلمه یک بار در قرآن به کار برده شده است، سوره مبارکه نحل آیه ۶۰

واژه «حبر»؛ این واژه در لغت به معنی سرور (تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏۲، ص۵؛ الفروق فى اللغه، ص ۲۶۱) می باشد. قابل توجه می‌باشد که این واژه در آیاتی از قرآن قابل ملاحظه است که در دو آیه به معنی شادمانی معنی شده است که عبارتند از:

«ادْخُلُواْ الْجَنَّهَ أَنتُمْ وَ أَزْوَاجُکمُ‏ تحُبرَون»، «شما با همسرانتان شادمانه داخل بهشت شوید» (زخرف/۷۰)

در این آیه تحبرون از حبر به معنى اثر مطلوب می باشد و گاه به زینت و آثار شادمانى که در چهره ظاهر مى‏شود نیز اطلاق شده. (تفسیر نمونه، ج‏۲۱، ص ۱۱۴؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۸۲؛ من وحى القرآن، ج‏۲۰، ص۲۶۴)

واژه «أضحَکَ»؛ این کلمه از ریشه «ضحک» به معنی خنده گرفته شده.( قاموس قرآن، ج‏۴، ص ۱۷۲) همچنین به معنی باز شدن و شادابى چهره و ظاهر شدن دندانها از سرور و شادى روح می باشد. (ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج‏۲، ص ۴۳۷)

شاهد قرآنی برای این کلمه این آیه است که می فرماید: « وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى»، « و هم اوست که مى‏خنداند و مى‏گریاند » (نجم/۴۳)
منظور این است که انسان به خاطر جزای نیک می خندد و شادمان می شود. (من هدى القرآن، ج‏۱۴، ص۱۹۱)

واژه «بَطَراً»؛ این کلمه در لغت به معنی نشاط آمده است. ( لسان العرب، ج‏۴، ص ۶۸) و در قرآن یک مرتبه ذکر شده است:

«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ»، « و مانند کسانى مباشید که از خانه‏هایشان با حالت سرمستى و به صرف نمایش به مردم خارج شدند و [مردم را] از راه خدا باز مى‏داشتند، و خدا به آنچه مى‏کنند احاطه دارد.» (انفال/۴۷)
با مراجعه به برخی تفاسیر ذیل این آیه این نکته حاصل شد که منظور از بطر، سرمستی می‌باشد. (رک: تفسیر قرآن مهر، ج۸،ص۹۷) در تفسیر نمونه از عیش و طرب یاد کرده که در واقع نوعی شادمانی می‌باشد. (رک: تفسیر نمونه، ج‏۷، ص ۱۹۷) که گاهی از آن به طغیان نعمت معنا کردند و این امر نعمت را به نقمت تبدیل می‌کند. (رک: الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، ج‏۱۲، ص ۲۵۶)

واژه «فکه»؛ این واژه در لغت به معنی بذل و خنده است و سرور دارد به گونه‌ای که فاکه را بذله گو می‌نامند.(رک: قاموس قرآن، ج‏۵، ص ۲۰۰) در این جا بد نیست که بدانیم فاکهه یعنی هر چیز خوردنى سرور آور. (رک: قاموس قرآن، ج‏۵، ص۲۰۰؛ المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى، ج‏۲، ص۴۷۹؛ تهذیب اللغه، ج‏۳، ص ۲۳۸)، فاکهه و سایر مشتقاتش در قرآن ۱۱ مرتبه ذکر شده و فکهین یک مرتبه مشاهده می‌شود.

واژه «بشارت»؛ این کلمه در لغت به معنى خبر مسرّت بخش (قاموس قرآن، ج۱، ص۱۹۲) آن چه که در آن خبری از شادمانی و فرح یافت می‌شود، آمده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص ۱۲۴) واژه بشارت و سایر هم خانواده‌های آن در قرآن به فراوانی مشاهده می‌شود که در این مجال به ذکر یک مصداق اکتفا می‌شود و مطالعه گسترده به مخاطبان واگذار می‌شود. «قالَ أَبَشَّرْتُمُونی‏ عَلى‏ أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ»، «گفت: «آیا با اینکه مرا پیرى فرا رسیده است بشارتم مى‏دهید؟ به چه بشارت مى‏دهید؟»» (حجر/۵۴)

در مجموع واژه‌هایی که به مفهوم شادی می‌باشند هر یک به نوعی، گونه‌ای از شادی یا آثار آن را بیان می‌کند.  به نظر می‌رسد بتوان این گونه واژه‌ها را به نوعی در کنار هم قرار داد واژه فرح، مرح و بطر به شادی خارج از اعتدال یا همراه با غرور اشاره دارد. بهجه، ناعمه و حبر به نوعی از شادی می‌پردازد که از نعمت و برخورداری سخن می‌گوید و آثار آن در چهره نمایان می‌شود. سرور شادی مخفی می‌باشد و بشارت  و فکه بر خلاف آن مشهود بوده است.

خاتمه جلسه استاد محترمه پاسخگوی سؤالات مخاطبین پیرامون مباحث واژگان قرآنی بودند و ایشان را ترغیب به پژوهش در این زمینه نمودند.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*